✅ قافله اي از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت، همينكه به مدينه رسيد چند روزي توقف و استراحت كرد و بعد، از مدينه به مقصد مكه به راه افتاد. در بين راه مكه و مدينه، در يكي از منازل، اهل قافله با مردي مصادف شدند كه با آنها آشنا بود. آن مرد در ضمن صحبت […]
ابراهيم خواص گويد:جوانى را در حرم ديدم كه جامههاى احرام به تن داشت.او بسيار طواف مىكرد و بسيار نماز مىگزارد.من او را به گونهاى ديدم كه گويا از همه چيز بريده و فقط مشغول به خداست.پس محبتش در قلب من داخل شد،چهارصد درهم داشتم،آنها را برداشته به طرف او-كه در پشت مقام نشسته بود رفتم […]
روزى شبلى به راه باديه مىرفت.جوانى را ديد همچون شمع مجلس قد برافراشته و شاخۀ چندى نرگس به دست گرفته و قصبى بر سر بسته و نعلين به پا كرده و خرامان با لباس فاخر و با ناز و تكبّر چون كبكى ايمن از باز،قدم بر مىدارد.شبلى از سر مهر نزد او رفته،گفت:اين جوان زيبنده! […]
مالك بن دينار گويد:به جهت حج عازم مكه شدم.در طول راه جوانى را ديدم كه به وقت شب،سر خود را به آسمان بلند كرده،چنين مىگويد: «اى خدايى كه طاعات بندگان او را مسرور نمىكند و مخالفت و عصيان بندگان به وى ضررى نمىرساند! عطا فرما به من چيزى را كه تو را مسرور گرداند،عفو فرما […]
ثابت يمانى گويد: در سالى با جماعتى ازبصره مثل ايوب سجستانى،صالح مرى،عتبة الغلام،حبيب فارسى و مالك بن دينار به عزم حج حركت كرديم. چون به مكّه معظمه رسيديم،آب در آنجا سخت كمياب بود و كمى باران و آب،جگر جملۀ ياران را تشنه و تفتيده بود.مردم از اين حالت به ما شكايت كردند و جزع و […]
امام سجاد علیه السلام شنید که سائلی در عرفات از مردم طلب مال میکند، به او فرمود: وای بر تو! آیا در چنین محلّی (عرفات) از غیر خدا طلب مینمایی و حال آن که امروز آن چنان رحمت حق شامل و عامّ است که امید آن میرود آنچه در شکم کوههاست، مشمول رحمت حق گشته […]
بشیر و بشر فرزندان غالب اسدی روایت کردهاند: در روز عرفه در عرفات خدمت امام حسین علیه السلام بودیم. آن حضرت با گروهی از اهل بیت، فرزندان و شیعیان خود با نهایت تذلّل و خشوع از خیمه خود بیرون آمدند و در جانب چپ کوه ایستادند. آنان روی مبارک را به سوی کعبه گردانیدند و […]
روزی جناب آقای میرزا مهدی آشتیانی در منزل مرحوم آیت اللَّه حجّت بودند. ایشان در آنجا چنین تعریف کردند: اینجانب دچار یک بیماری سختی شدم که برای معالجه آن، هم در کشور بسیار تلاش کردم و هم به خارج از کشور سفر کردم، امّا معالجه نشد و از باز یافتن سلامتی خویش نومید شدم. در […]
شهید بنت الهدی صدر در خاطرات خود در حجّ، از عرفات یاد میکند و از این که برخی به خاطر نبودن فرش و زیرانداز در چادر در آن سرزمین مقدّس سرو صدا کرده بودند، ناراحت شده مینویسد: ماشین کنار یکی از خیابانها ایستاد. پیاده شدیم، در یک دست ساکی که درونش جامههای احتیاطی احرام، سجاده، […]
اصمعی میگوید: شبی گرد خانه کعبه میگشتم که صدایی حزین و دردناکی شنیدم. جوانی نیکو صورت را دیدم که بر پرده کعبه چسبیده بود و میگفت: خدایا! دیدهها خفته و ستارهها به فراز آمده است، تو پادشاه زنده و قیومی. پادشاهان درهای خود را بسته و نگهبانان بر درها گماردهاند و درهای تو بروی خواهندگان […]
ابن شهر آشوب به اسناد خود از طاووس فقیه آورده است: علی بن الحسین علیه السلام را دیدیم از شامگاه تا سحر طواف و عبادت کرد. چون اطراف خود را خالی دید به آسمان نگریست و گفت: خدایا! ستارههای آسمانت فرو رفتند و دیدههای آفریدگانت خفتند. درهای تو به روی خواهندگان باز است. نزد تو […]