حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

چهارشنبه, ۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳ 16 شوال 1445 Wednesday, 24 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 292 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 2 تعداد دیدگاهها : 0×
  • اوقات شرعی

  • اطلاعیه ها

    خسی در میقات

    شناسه : 1872 15 می 2020 - 12:55 221 بازدید ارسال توسط :

      معرفي كتاب نام کتاب: خسی در میقات نویسنده : جلال آل احمداین کتاب شرح سفر حج شادروان جلال آل احمد در سال ۱۳۴۳ است که نامبرده بطور مفصل گزارش سفر خود را که در آن سال در فروردین و اردیبهشت بوده برشته تحریر درآورده و ضمن بیان مراحل مختلف این سفر معنوی، نکاتی بدیع و زیبا […]

    خسی در میقات
    پ
    پ

      معرفي كتاب

    نام کتاب: خسی در میقات 
    نویسنده : جلال آل احمد
    این کتاب شرح سفر حج شادروان جلال آل احمد در سال ۱۳۴۳ است که نامبرده بطور مفصل گزارش سفر خود را که در آن سال در فروردین و اردیبهشت بوده برشته تحریر درآورده و ضمن بیان مراحل مختلف این سفر معنوی، نکاتی بدیع و زیبا و ارزشمند از آثار و برکات حج را نیز متذکر شده است. مطالعه این کتاب علاوه بر آگاهی نسبت به اندیشه و افکار نویسندۀ محترم، می تواند مبنای مقایسه ای خوبی بین حج در سال ۱۳۴۳ و حج امروز باشد و زائر خانه خدا با مطالعه این کتاب متوجه می شود که حج در سالهای اخیر نسبت به سالهای کمی دورتر چقدر متحول شده و چه مقدار آسایش و آرامش زائران بیت اله الحرام افزایش یافته و زمینه های راحتی و آسودگی برای آنان فراهم شده است. بهرحال خواندن این کتاب آنهم با قلم موزون و زیبا و منحصر بفرد جلال آل احمد به همگان توصیه می گردد. بد نیست قسمتی از کتاب فوق الذکر را مرور نمائید صفحه ۱۱۵ کتاب را با هم می خوانیم:
    مکّه
    این سعی میان «صفا» و «مروه» عجب کلافه می کند آدم را، یکسر برت می گرداند به هزار و چهار صد سال پیش ، به ده هزار سال پیش. با « هروله» اش و با زمزمه بلند و بی اختیارش، با زیردست و پارفتن هاش، و بی « خودی» مردم. و با چشم های دودو زنان جماعت، که دسته دسته بهم زنجیر شده اند، و در حالتی نه چندان دور از مجذوبی می دوند، و چرخهایی که پیرها را می برد، و با این گم شدن عظیم فرد در جمع، شاهد بیست هزار نفر در یک آن یک عمل را می کردند، و مگر می توان میان چنان بیخودی عظمایی تو خودت باشی؟ و فرادا عمل کنی؟ فشار جمع میراندت. شده است که میان جماعتی وحشت زده، و در گریز از یک چیزی، گیر کرده باشی؟ بجای وحشت « بی خودی» را کنار بگذار، و بجای گریز « سرگردانی» را و پناه جستن را، در میان چنان جمعی اصلاً بی اختیاری، و اصلاً « نفر» کدام است؟ و فرق دو هزار و ده هزار چیست؟ نهایت این بی خودی را در دو انتهای مسعی می بینی، که اندکی سربالاست و باید دور بزنی و برگردی و  یمنی ها هر بار که می رسند جستی می زنند و چرخی، و سلامی به خانه، و از نو . . . که …….دیدم نمی توانم. گریه ام گرفت و گریختم و دیدم چه اشتباه کرده است آن زندیق میهنه ای یا بسطامی که نیامده است تا خود را زیر پای چنین جماعتی بیفکند، یا دست کم خود خواهی خود را . . . حتی طواف چنین حالی را نمی انگیزد. در طواف به دور خانه، دوش به دوش دیگران به یک سمت می روی، و به دور یک چیز می گردی و می گردید. یعنی هدفی هست و نظمی، و تو ذره ای از شعاعی هستی به دور مرکزی، پس متصّلی و نه رها شده. و مهم تر اینکه در آن جا مواجهه ای در کار نیست. دوش به دوش دیگرانی، نه رو به رو. اما در سعی می روی و بر می گردی به همان «سرگردانی» که هاجر داشت. هدفی در کار نیست. یک حاجی در حال سعی یک جفت پای دونده است یا تند رونده، و یک جفت چشم بی « خود» یا از « خود» جسته. و اصلاً چشم ها، نه چشم بلکه وجدان های برهنه ، یا وجدان هایی در آستانه چشم خانه ها، نشسته و به انتظار فرمان که بگریزند.

    این مطلب بدون برچسب می باشد.

    نوشته های مشابه

    3 سال قبل
    حج در قرآن
    3 سال قبل

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.