این مطلب بدون برچسب می باشد.
همسفر حج
مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خود و همراهانش را برای امام صادق(علیه السلام) تعریف می کرد، مخصوصا یکی از هم سفران خویش را بسیار می ستود که چه مرد بزرگواری بود. ما به معیّت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم. یکسره مشغول طاعت و عبادت بود. همین که در منزلی فرود می آمدیم او فورا به […]
صفحه اصلی » گروه » حکایات و داستان های حج
مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خود و همراهانش را برای امام صادق(علیه السلام) تعریف می کرد، مخصوصا یکی از هم سفران خویش را بسیار می ستود که چه مرد بزرگواری بود. ما به معیّت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم. یکسره مشغول طاعت و عبادت بود. همین که در منزلی فرود می آمدیم او فورا به گوشه ای می رفت و سجاده خویش را پهن می کرد و به طاعت و عبادت مشغول می شد. امام فرمود: پس چه کسی کارهای او را انجام می داد و حیوانش را تیمار می کرد؟ آن مرد گفت: البته افتخار این کارها با ما بود. او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت. حضرت فرمود: بنابراین همه شما از او برتر بوده اید.َ
ثبت دیدگاه