بشیر و بشر فرزندان غالب اسدی روایت کردهاند:
در روز عرفه در عرفات خدمت امام حسین علیه السلام بودیم. آن حضرت با گروهی از اهل بیت، فرزندان و شیعیان خود با نهایت تذلّل و خشوع از خیمه خود بیرون آمدند و در جانب چپ کوه ایستادند.
آنان روی مبارک را به سوی کعبه گردانیدند و دستها را برابر صورت گرفتند و مانند مسکینی که طعام طلبد، این دعا را خواندند:
«الحمدللَّه الذی لیس لقضائه دافع ولالعطائه مانع … اللهّم إنّی أرغبُ و أشهد بالرُّبوبیّة لک مقرّاً بأنک ربّی و أنّ إلیک مردّی …».
آن حضرت مقداری از دعا را که خواند، اشک از چشمان مبارکش جاری شد و کسانی که در اطرافش بودند، دعا و گریه او را شنیده و میدیدند و آمین میگفتند و همگی با صدای بلند میگریستند تا آفتاب غروب کرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
ثبت دیدگاه